(هرگونه استفاده ازاین شعربدون اجازه سراینده ممنوع میباشد)
بی تو نمیشوددنیای من به سر
صورت زمن مپوش زجرم مده دگر
درآخرین نفس آغازشو مر
نامحرمم ندان،همرازشومرا
بی تو نمیرسدهرآنکه میرود
من را به خود رسان،همسازشو مرا
درخیل راهیان راهم نمیدهند
هم رهنماوهم رهساز شومرا
جانم زکف شده،روحم شده تلف
جانی بمن رسان،احراز شومرا
***********************
آه ای تمام جان تا کی روم هدر؟
تاکی دوچشم کور تاکی دوگوش کر؟
تاکی زهجرتوخون جگر خورم؟
ازداغ بی توئی بشکسته شدکمر
ای آشنای دور ای معنی سرور
مفتاح محبسم رادر کفم بنه
تاکه رها شوم زین حی بی اثر
مهرداد میخبر.قصرشیرین ۲۹ اسفند۹۵